سوار غبار آلودهء غروب
شبنم مه آلودهء صبح
هر دو در ازدحام عبور
فرو در ژرفای خستگی
شکستهء نازکی شکنندهء تار مویی از لشکر امید
در چاوش سوار بودن
یکی بر اسب و دیگری بر برگ
یکی از یکی حریص تر
و خدا در یکی بودن یکی تر
تن خسته،
خندهء مرده بر تابوت است
گرما دیدهء ارتعاش گرمای دویده بر پوست
از تطاول بیم پیچیده در هراسی کهنسال
کور و کر تشویش آونگ ثانیه های کلنجار رنج
سرکشی به توهماتی موهوم در تودرتوی کوچه های بن بست بی خیالی
دیروز گرسنه
امروز گرسنه
فردا را هم گرسنه...
پهنای سینه در تداوم تدارک حسرت و آه
گونهء زرد در حجاب سرخ سیلی
زمینی نشسته بر بزرگواری پشت سوار
خنجری تا دسته در استتار قلب
حنجره ای بریده از اجبار برندهء سکوت
پرتورهء جدای دندان گرگ و سرخی گلوی پاره پارهء بره
بانگ جاری نیاز
بانک و حساب جاری طلا
نعش های فرش بر آستان عدالت
افسانهء رستم و زال
پس ماندهء غذای بشر و بادی در غبغب شغال
جرینگ بندرت سکه های سیاه
بر کف کاسهء طفلی خیابان خواب
لگدمال، وجدان بخواب خفتهء پیاده روها
گمگشته در قیل و قال بی تفاوت بوق ممتد سواره روها
برق اشتیاق نگاهی بی رنگ
در قفای دودی عینک بر اجرای عدالت
طلب عفو و التماس جرعه ای نفس از مجرمی طناب دار بر گردن
به دست و پای چهار پایهء گریزان از تحمل پا به تن
صدف سپید دندان عاریه
در حسرت مروارید عطر سیب
یاحق. کویر